خیلی وقتا یه سری آدما باید معرفی شوند، برای اینکه بگوییم هنوز غیرت هست، برای اینکه نشان دهیم مردانگی واقعا وجود داره، اینان قهرمانان زنده شهر و دیار ما هستند...

بر خود وظیفه دیدیم سراغ یکی از پهلوانان و رشیدمردانِ خاکی و بامرام شهرمان برویم و از رشادت و از جان گذشتگیشان گزارشی تهیه نماییم.
چند روزیست حادثه هولناک تصادف مینی‌بوس در شمال شهرستان گنبدکاووس حال همه ما را بد کرده ولی این ماجرا یک قهرمان گمنام داشت، قهرمانی که تا لحظه درج این خبر نه دنبال تقدیر شدن بود نه دنبال پاداش و نه چیز دیگر! قهرمان زنده ما کارگر و راننده لودر کارخانه صدف در حوالی‌ محل تصادف مرگبار شمال گنبد بود، که مثل همیشه از روستای اوقی دفه(حوالی اینچه برون) در حال عزیمت به محل‌ کارش بود، که به محل حادثه میرسد…
شعله آتش تازه شروع شده و مینی‌بوس‌ در حال سوختن بود، غیرتش اجازه نمی‌دهد نظاره‌گر سوختن برادران، خواهران و کودکان دیارش باشد، دل به آتش‌ می‌زند، یک نفر از خانم‌های درون مینی‌بوس را بیرون‌ می‌کشد، صدای آه و ناله زنان و کودکان را می‌شنود اشک در چشمانش پر شده و امان نمی‌دهد، به خودروهای گذری و افرادی که از داخل‌خودروهایشان در حال فیلمبرداری هستند، التماس می‌کند برای کمک‌ بیایند و همراهش شوند… هِی برادر! کودکان و زنان زیادی داخل مینی‌بوس هستند این رسمش نیست… ولی‌ ظاهرا متاسفانه فیلمبرداری و نظاره کردن صحنه مهمتر از نجات دادن جان انسانهاست…
بار دیگر از جلوی مینی‌بوس خانم دوم، خانم سوم و چهارم‌ را هم از آتش بیرون می‌کشد و دیگر وقت تمام شده، متاسفانه شعله های آتش به قدری زبانه زده که نمی‌شود به ‌مینی‌بوس‌ نزدیک شد و باقی همشهریان مراوه تپه‌ای و روستای قره آقاشلی تسلیم آتش بی‌رحم می‌شوند…
قهرمانِ ما می‌گوید حین کمک و رفتن به مینی‌بوس دست‌هایی که تکان‌ میخوردند و ناله‌هایی که درخواست کمک میکردند را میدیدم، افسوس که بیشتر از این تعداد نتوانستم‌ نجات دهم، حیف که مردی پیدا نشد من‌‌ را همراهی کند تا زنان و‌ کودکان بیشتری‌ را نجات دهیم…
قهرمان و رشیدمرد این روزهای ما کسی نیست‌، جز‌ “رشید‌ گوک” اهل روستای اوقی دفه حوالی اینچه برون در شمال شهرستان گنبدکاووس.
رشید می گوید: فکر و روانم خراب بود و روز بعد از حادثه از کارفرمایم‌ مرخصی گرفته و به همراه همسرم به بیمارستان گنبد رفتیم،‌ خانم‌هایی که کمکشان کردم مرا شناختند و به همراهانشان مرا معرفی کردند. آنان استقبال گرمی از من کردند و کلی تشکر و غرق در بغل و بوسه! من این کارها را برای رضای خدا کردم و غیرتم‌ اجازه نمی داد در گوشه ای نظاره‌گر سوختن همشهریانم باشم.
رشید در پایان مصاحبه ام‌‌ گفت: حتما این حرف‌ بنده را به همشهریان و همه برسانید که فقط از این موضوع ناراحتم، انسانیت‌ برخی‌ افراد کجا رفته؟ مردانگی و غیرت این روزها چه شده؟ چرا وقتی‌ حادثه‌‌ای اینگونه رخ می‌دهد و از دست برخی‌ حاضرین صحنه کاری بر می‌آید، بجای کمک کنار می‌ایستند و با موبایل مشغول فیلمبرداری‌ می‌شوند، باور کنید آن‌ فیلم گرفتن‌ها هیچ‌ کمکی به کسی نخواهد کرد، بلکه جان‌هایی که نجات می‌دهید ماندگار‌ خواهد بود.
از همین‌جا از رشید گوک قهرمانِ با غیرت شهرمان تشکر میکنم و از مسئولان شهرستان و استان میخواهم برای شناساندن این چنین رشادت‌های دیارمان حرکتی‌انجام دهند.

  • نویسنده : فریدون قارئی